English دری پشتو

مجله ها

ماهانامه رنا

راهکارهای نهادینه سازی آزادی بیان

content
2018-03-03

در آغاز، طرح چند پرسش بهانه‌ي است جهت گشايش درب ورود به اين مبحث؛ نخست اين‌که آزادي بيان چيست؟ تفاوت نگاه ليبراليستي به آزادي بيان با نگاه اسلام در چيست؟ کدام يک آزادي بيان نتيجه مثبت دارد، مطلق گرايي يا محدود‌گرايي؟ چالش‌هاي آزادي بيان در افغانستان کدام‌ است؟ کدام راهکارها براي نهادينه شدن آزادي بيان مثمر خواهد بود؟ و پرسش‌هاي ديگر. اما پاسخ اين‌جاست؛ آزادي بيان يکي از موهبات خداوندي است که به بشر اعطا شده که افغانستان نيز از اين هديه‌ي بي‌کران خداوندي بي‌بهره نمانده است. گرچند آزادي بيان در کشور از عمر چنداني ندارد ولي با آن هم توانسته از بسياري کشورهاي منطقه، سبقت بي‌گيرد.

و اما چيستي آزادي بيان؛ آزادي بيان يکي از ارزش‌هاي مورد توجه در حقوق بشر و به عنوان يکي از آزادي‌هاي بنياديني است که پايه دموکراسي و کرامت انساني به آن استوار است و جريان آزاد اطلاعات بر اساس آن شکل مي‌گيرد که بر اساس وجود حساسيت و ضرورت حق آزادي بيان در اعلاميه‌ها و کنوانسيون‌هاي جهاني به اين حق جايگاه خاص داده شده است. ستون‌هاي آزادي بيان مبتني بر ارکان‌اش استوار است. در زير ارکان آزادي بيان نام گرفته شده است تا به طور دقيق هريک آن شناسايي شده که با ارج‌گذاري به آن آزادي بيان در جامعه افغانستان نهادينه شود:

1) آزادي عقيده و انديشه

2) آزادي در ابراز غقايد و افکار

3) آزادي در اشاعه و انتقال عقايد و افکار

4) آزادي در تعين مضمون بيان

5) آزادي در تعين مخاطب بيان

6) آزادي در انتخاب وسيله بيان

7) آزادي در دريافت بيان

8) آزادي در جستجوي اطلاعات

اگر عميقاً به اين ارکارن نگريسته شود نمي‌توانيم در شرايط کنوني نهادي را دريافت که بدون نقض اين موارد حرف از ارزش و جايگاه حق آزادي بيان زد. آزادي عقيده و انديشه در حقيقت به آزادي در تشکيل عقايد و افکار وابسته است، يعني مقدمه‌ي آزادي بيان است. انسان ابتدا بايد آزاد باشد تا به آنچه مي‌خواهد فکر کند و عقايد و باورهاي خود را شکل دهد. منظور از آزادي ابراز عقايد و افکار اين سوال مطرح مي‌شود، آيا مي‌توانم آن‌ها را  طوري که در ذهن خود شکل داده‌ام بيان کنم؟ و آيا ازميان مجموعه باورهاي که دارم کدام آن را بيان کنم و از بيان کدام يک خورد داري کنم؟ آيا از اين حق برخوردارم که سکوت اختيار نمايم و در مقابل پرسش‌هاي مختلفي که ممکن است درمعرض آن‌ها قرار گيرم و هيچ حرفي نزنم؟ به نظر مي‌رسد براي پاسخ به اين پرسش‌ها بايد بين اشخاص که در موقعيت‌هاي اجتماعي قرار دارد تمايز قائل شد. آزادي در اشاعه و انتقال عقايد و افکار به اين معنا که اشخاص  در شکل گيري يک عقيده نقش نداشته اند ولي مايل به انتقال آن به ديگران هستند و امکانات مادي لازم براي اين امر نيز در اختيار دارند بدون وجود موانع دست پا‌گير بتوانند به اين کار اقدام کنند. زماني که از آزادي در تعين مضمون بيان سخن به ميان مي‌آيد مي توان گفت انواع بيان‌ها به لحاظ مفاد و مضمون به بيان‌ها سياسي، ادبي و هنري، تجارتي و مذهبي تقسيم نمود که منضور از بيان‌هاي ادبي وهنري بيان‌هاي است هم‌چون انواع نقاشي‌ها، کاريکاتورها، رمان‌ها، موسيقي‌ها، آوازها و نمايش‌ها که صبغه سياسي و مذهبي نداشته باشد. بيان تجارتي نيز به بيان‌هاي  گفته مي‌شود که به قصد کسب درآمد و سود جويي صورت مي‌گيرد. آزادي در تعين مخاطب بيان اين مفهوم را مي‌رساند؛ شخصي که مي‌خواهد عقيده خود را بيان کند آزاد است و درمورد مخاطب خود نيز تصميم‌گيري کرده مي‌تواند، درضمن شخصي با برخورداري ازحق آزادي در انتخاب وسيله بيان‌اش آزاد است که از چه مجراي 

ادامه...

پيام‌اش را به مخاطبان برساند. آزادي در يافت ميان يکي ديگر از معيارهاي شناسايي آزادي بيان است که تا افراد جامعه بر بنياد ان بتوانند به اطلاعات موجود در حوزه عمومي و نيز اطلاعاتي که ديگران براي آن‌ها مي‌فرستند، آزادانه دسترسي داشته باشند و سر انحام اين ارکان که جستجوي اطلاعات است و باز گو کننده اين مفهوم است که آزادي بيان مستلزم، آزادي در جستجوي فعال اطلاعات از منابع آن است و از جمله ارکان اساسي آزادي بيان محسوب مي‌شود. بدون 

شک نقض و زيرپا گذاشتن هر يک اين ارکان دليلي براي گسستگي حلقه‌ي آزادي بيان مي‌‌شود.

بحث ديگري که جنجال بر انگيز است تفاوت نگاه ليبراليستي به آزادي بيان با نگاه اسلامي است؛ در نظام اسلامي  محتوا و حدود آزادي بيان با آن‎‌چه  در نظام ليبراليستي وجود دارد متفاوت است. در نظام حقوق اسلام بر خلاف نظام ليبراليستي که مدعي همه انواع آزادي بيان آزاد است، از بيان‌هاي باطل و خرافاتي حمايت نمي‌شود، تاکيد بر حمايت بيان‌هاي به حق و مفيد است، هم‌چنين در نظام اسلامي، حدود خاصي براي آزادي بيان وجود دارد، همانند توهين به مقدسات که در نظام ليبراليستي کمتر به چشم مي‌خورد . در منابع مختلف اسلامي نه تنها از حق بيان عقيده و افکار و آزادي مبحاثه و مجادله‌هاي عالمانه حمايت شده بلکه با تشريح فرضيه امر به‌معروف نهي از منکر، در صورت وجود برخي شرايط بيان حق و نفي از باطل واجب و ترک آن مصعيت پنداشته شده‌ است. برهمين اساس ماده 22 اعلاميه حقوق بشر اسلامي (1990 قاهره) بلافاصله پس از آن‌که در بند الف خود برخورداري از آزادي‌بيان تاکيد کرده، در بند ب از حق امر به‌معروف و نهي از منکر سخن به ميان آورده است. البته در اين بند حقوق بشري، امر به‌معروف و نهي‌از‌منکر در زمره حقوق‌بشر اسلامي شناخته شده است در حالي که در آن موزه‌هاي اسلام،امر بهلمعروف و نهي از منکر در صورتي که شرايط آن موجود باشد، حق محسوب نمي‌شود بلکه واجب و تکليف است. بر اين اساس يکي از وجه مشخصه آزادي‌بيان در اسلام آن‌است که در اسلام سtلوک و امتناع از بيان حق مطلق نيست و مسلمانان از بي‌اعتنا بودن به امور خير و شر هم‌نوعان خود منع شده اند. جز موارد محدود از حق سکوت برخوردار نيستند. موارد ديگر که قابل تذکر است، مطلق‌گرايي و محدود‌گرايي آزادي بيان است که در زير برخي از ويژه گي‌هاي هر دو را به بررسي مي‌گيريم که کدام يک بهترين رويکرد است.

رويکرد مطلقگرايي:

مطلق‌گرايي کامل در آزادي بيان و مغايرت با ارزش هاي ديگر قرار مي‌گيرد.

آزادي بيان مستلزم قوانين و مقررات خاص نيست.

مطلق‌گرايي در آزادي‌بيان سبب بروز شايعات و اخبار کذاب ميشود

رويکرد محدودگرايي:

از آنجا که آزادي‌بيان سنگ بناي حکومت دموکراتيک است پس محدود کردن آزادي بيان سبب از بين رفتن مشروعيت و دره دموکراتيک در يک کشور مي‌شود.:

رسيدن به آزادي بيان از منظر ارزش‌هاي اسلامي در چهارچوب قوانين و مقررات نافذه مي‌باشد

وضع محدوديت بر آزادي بيان باعث خدشه‌دار شدن قوانين و مقررات بين‌الملل مي‌گردد.

با محدود‌گرايي هيچ‌گاه  آزادي بيان با تمام معنا در جامعه نهادينه نخواهد شد.

محدود‌گرايي در آزادي بيان باعث عدم رشد رسانه‌اي مي‌شود.

با اين وجود حقوق بين‌الملل يک راه حل ميانه را پيشنهاد ميکند، قاعده که دولت‌ها را اجازه مي‌دهد آزادي بيان را مطابق فرهنگ و رسوم خود محدود نمايند، البته طوري که مشروط به اين ماهيت حق آزادي بيان خدشه‌دار نگردد و سطع مناسب و معقول آزادي بيان در تمام کشور‌ها وجود داشته باشد.


رنا شگوفایی استعداد ها

دانشگاه رنا ©