تفاوت ميان انسان مدرن و سنتي
2019-01-19
سنت زده گي و جهان سوم باهم در ارتباط تنگاتنگي قرار دارند چون به باور جهان سوم پيروي از سنت هاي کهن و پرداختن به رسم و رواج هاي پدران و دنبال کردن راه گذشته گان شان را ارزش تلقي مي کنند و چنين باور مند اند که راه شان درست و مستقيم است. از نظر روستو در مرحلة سنتي، ساختار و کارگذلر هردو سنت زده اند و در اين مرحله افراد از نظر ذهني و تصورات، توسعه را به عنوان توسعه درک نکردند و نمي کنند و داراي اقتصاد معيشتي مي باشند، پس در چنين حالت جامعه به صورت کامل مصرف گرا بوده و امکان توسعه وجود ندارد، پس افراد سنتي داراي چه خصوصيات است؟ سوالي که دانيل لرنر به آن پاسخ گفته است. لرنر يکي از نماينده گان بسچ اجتماعي است که توسعه و پيشرفت را با محوريت فرد مورد بحث قرار مي دهد. از نظر ايشان تاثير فرد در مقايسه با ساختار بيشتر است، به همين دليل چگونگي فرد تعيين کنندة توسعه و توسعه نيافتگي جامعه است. لرنر افراد را به سه کتگوري تقسيم کرده است. 1 – افراد سنتي، 2 – افراد در حال انتقال، 3 – افراد مدرن يا نو گرا. 1 - از نظر او با افراد سنتي شوق توسعه عاقلانه نيست و همچنان توسعه با افراد در حال انتقال هم شکننده است، فقط با انسان مدرن و نو گرا مي توان توسعه را تجربه کرد. پس شاخص هاي انسان سنتي را مي توان چنين برشمرد. انسان هاي سنتي اهل تساهل نيستند و آساني در امور را نمي شناسند، آنها انعطاف ناپذير اند و هيچ گونه مدارا در آنها وجود ندارد در حالي که از نظر عقلي و منطقي کسي مي تواند اهل تساهل باشد که اهل يقين نباشند و همة حقايق را انحصار يافته به خود ندانند. انسان هاي سنتي اهل تکليف هستند در حالي که انسان مدرن فرد محق و طلبکار است که براي رسيدن به وضعيت مطلوب از هيچ کوششي دريغ نمي کنند. 2 – افراد درحال انتقال، افرادي اند از مرحله سنتي عبور کرده ولي هنوز به مرحلة مدرن نرسيده اند. مهمترين ويژه گي افراد در حال انتقال را به شرح ذيل مي نويسيم. تمايل حرکت به طرف آيندة نا معلوم، خطر پذيري، يعني انسان در حال انتقال از هيچ گونه خطر حراس ندارد اقدام به عملي مي کند که از نظر عقلي خطرناک و وحشتناک است به طور مثال: مهاجرت جهان سوم به کشور هاي بيروني از راه هاي خطرناک و بحري که امکان غرق شدن شان خيلي زياد است. وجود گرايش هاي مرد سالارانه نيز در افراد در حال انتقال وجود دارد و فاقد سواد لازم براي تشخيص منافع و خواست هاي عقلاني و توسه يي خود استند، در کل مي توان گفت که افراد در حال انتقال افراد سنتي استند و با وجود آنها جامعه باز هم به توسعه دست نخواهد يافت.
3 – افراد مدرن يا نو گرا: افرادي اند که ديد جهاني دارند و جامعه را کوچک نمي شمارند و نسبت به جامعه احساس مسووليت مي کنند. بعد ديگر افراد مدرن اين است که شهر نشين بوده و از قاعده هاي شهر نشيني به خوبي حمايت مي کنند، هميشه خود را در مقابل قانون مسوول دانسته و پا بند احکام قانون مي باشند. سواد نيز يکي ديگر از شاخص هاي فرد مدرن است که جهان سوم کم تر با آن آشنايي دارند و در عين حال فرهنگ مشارکتي را در امور روز خويش برگذيده اند، بينش غير زاهدانه دارند يعني که سياست را از دين و عقايد مجزا از هم قرار دارند و داراي قدرت انتقال فکر هستند، يعني داراي قدرت درون فکني و برون فکني اند که افراد را به صورت کامل درک کرده و خود را جاي ديگري قرار دهد و ديگري را بر جاي خويش بنشاند يعني در درک متقابل ويژگي خاص دارند.