English دری پشتو

مجله ها

ماهانامه رنا

کالبد شگافي رسانهاي؛ از فريب تا حقيقت

content
2018-12-02

براي گره‌گشايي بحث حاضر بايد به سوالاتي چون جنگ رسانه‌اي چيست؟ هدف اين جنگ چيست؟ نقش رسانه‌هاي افغانستان در راه‌اندازي جنگ‌رسانه‌اي چي بوده؟ و راه‌هاي مقابله با اين هنر استراتيژيک چه مي‌تواند باشد؟ پاسخ داد.

اگر در آغاز، چيستي جنگ‌رسانه را در محراق توجه قرار دهيم، مي‌توان گفت: استفاده از رسانه‌ها براي تضعيف کشور هدف و بهره‌گيري از توان و ظرفيت رسانه‌ها اعم از رسانه‌هاي نوشتاري، ديداري، شينداري و به‌کارگيري اصول تبليغات و عمليات رواني به منظور کسب منافع مي‌باشد. جنگ رسانه‌اي در مفهوم بسيط و همه‌جانبه‌ي خود، دامنه‌اي بسيار از اقدامات روان‌شناختي، فنون نفوذ، تاکتيک‌هاي ارتباطي و رسانه‌اي را در بر مي‌گيرد. مفهوم جنگ‌رسانه‌اي به لحاظ اين تعريف با چند مفهوم ديگر قرابت معنايي دارد، در واقع با داشتن «دانه‌اي مفهومي» جنگ رسانه‌اي و يا «خوشه‌اي مفهومي» چنين برداشت مي‌شود که جنگ رسانه‌اي شامل مفاهيم از قبيل؛ پروپاگندا، ديپلماسي رسانه‌اي، جنگ‌نرم، قدرت‌نرم، قدرت رسانه‌اي، ديپلماسي ‌فرهنگي، افکار عمومي، جنگ‌رواني، تهديد رسانه‌اي و... است؛ که معمولاً با اندک تسامح، برخي از اين اصطلاحات در جاي‌گاهي مترادف به‌هم به‌کاربرده مي‌شوند. از آن‌جا که جنگ‌هاي نوين عموماً نيازمند تاثير افکار عمومي را ارايه تصوير مد نظر از خود و ديگري هستند، رسانه‌ها کارکرد ويژه‌ي در آن‌ها يافته‌است و هر آن‌چه تحت عنوان جنگ رواني و پروپاگندا قرار مي‌گيرد، به نوعي اشاره به کاربرد رسانه‌ها براي تصويرسازي و تصورسازي دارد.

در بحث جنگ رسانه‌اي آن‌چه مهم‌تر از همه در محور تجزيه و تحليل قرار مي‌گيرد، هدف‌هاي برخاسته از آن است؛ در جنگ‌رسانه‌اي ذهن، روح، روان، احساسات، انديشه، بينش و نگرش فرد و جامعه نشانه گرفته مي‌شود تا بدين وسيله نگرش و رفتار مخاطبان را مورد تاثير و تغيير قرار دهند. آن‌چه مسلم است جنگ‌رسانه‌اي از برجسته‌ترين مولفه‌هاي جنگ‌نرم و جنگ‌هاي مدرن در جهان کنوني محسوب مي‌شود. جنگ‌نرم به مثابه راهبرد و استراتيژي انتخابي نظام سلطه براي تسلط بر افکار و اراده ملت‌ها تدوين و طراحي شده‌است. هدف عمده اين جنگ تغيير کارکرد و عملکرد دولت‌ها و ملت‌ها در پيشتيباني از ديگر دولت‌ها و به ويژه کنترول افکار و اذهان عمومي مردم است، زيرا اين ملت‌ها اند که در اولين خط مقدم حمله دشمن قرار مي‌گيرند. در مورد نقش رسانه‌هاي ديداري و شنيداري افغانستان در ترويج جنگ رسانه‌اي بايد گفت که جريان سازي و انحصارگرايي رسانه‌هاي کشور تحت سلطه غرب در محسوس ساختن اين پروسه کارهاي بزرگي را در 17 سال گذشته انجام داده است و به اين وسيله کنترول اذهان جامعه را  به گونه‌اي ظريف و استراتيژيک به دست گرفتند. فرهنگ رسانه‌اي، که امروزه در افغانستان مروج است نظير آن را در منطقه و اکثر کشورهاي جهان نمي‌توان سراغ کرد؛ زيرا رسانه‌ها در کشور بدون فرهنگ اصلي آزادي بيان، وارد جو رسانه‌ها شده، که داراي موقف مشخص رسانه‌اي نمي‌باشد. رسانه‌هاي کشور هيچ‌گاهي به عنوان يک مدرک از سوي رسانه‌هاي برون‌مرزي مورد پذيرش نيست، چون اعتقاد براين بوده که موضوعات نادرست رسانه‌هاي افغاني بيشتر از آنچه است که واقعيت دارد؛ از اين رو رسانه‌هاي داخلي تحت تاثير مشخص رسانه‌هاي خارجي است و بيشتر اوقات با استناد به رسانه‌هاي چون؛ بي‌بي‌سي، گاردين‌نيوز، اندپندين، سي‌ان‌ان، نيويارک‌تايمز، اسوشيدپرس... موضوعات خبري خود را تکميل کرده که اين خود ضعف رسانه‌اي را در عصر جنگ رسانه‌اي در کشور نمايان مي‌کند.

ژورناليستان امروزه در افغانستان کوچک‌ترين واقعه را با آوردن مقدمه‌اي تهديد برانگيز به منظور فروش اخبار شان چنان بزرگ جلوه داده که از اصل موضوع کنار رفته و واقعه را به جانب ديگري منتقل مي‌کنند. اصلاً کارمندان رسانه‌ها در حال حاضر به‌خاطر برملا کردن واقعيت‌ها کار نمي‌کنند بلکه براي کسب شهرت جهاني همه اصول و اساسات حرفه‌اي خود را براي اين که نام شان زبان زد عام و خاص شود، کار مي‌کنند، تا از جانبي براي شان تهديدي خلق شود و چون از کشور بيزار اند پناهندگي سياسي در کشورهاي آمريکايي و اروپايي دريافت ‌کنند. گذشته از اين حقيقت انکار ناپذير است که مخاصمه‌ي رسانه‌يي از غرب تا شرق، از خاور دور تا خاور نزديک و منطقه در جريان است. در حقيقت رسانه‌هاي افغانستان امروزه ابزار تبليغي براي کشورهاي تجاري ديگر بوده و در افزايش بحران‌ها، درگيري‌ها در سراسر کشور نقش تعيين کننده‌ را ايفا مي‌کند. اگر باري از روزنامه‌نگاري پرسيده شود که به نفع چه کساني فعاليت مي‌کند؟ پاسخ کاملاً مشخص را ارايه خواهد کردِ؛ ملت‌ها! اين تعريف از آزادي و روزنامه‌نگاري نه، بل تحريف از آن است!

با توجه به پيامدهاي خطرناک جنگ رسانه‌اي و کارکرد رسانه‌هاي کشور، راه‌کارهاي به زانو درآوردن اين هنر استراتيژيک تنها با، تقويت بخش‌هاي توليدي رسانه‌ها براي پيدايش و به دست آوردن منابع اطلاعات، تاثير بسيار شگرف در تغيير مسير اين جنگ دارد و نيز اتخاذ سياست مصوون سازي مخاطب در برابر اثرات مخرب رسانه‌هاي بيروني کار مهم ديگريست. راه اندازي سيمنارها نه‌تنها براي روزنامه‌نگاران بل، براي عام مردم جهت آگاهي در مورد جنگ رسانه‌اي، تاثيرات ناگوار ناشي از آن و راه‌هاي مبارزه با آن از طريق نهادهاي مسوول مي‌تواند جنگ رسانه‌اي را در حال حاضر در کشور منفعل کند.


نویسنده: صابره مطهری

دانشگاه رنا ©