English دری پشتو

مجله ها

ماهانامه رنا

کابلي زادهاي که يافته هايش را به بازار مشتريان نو بيدار بازرگاني ميکند!

content
2018-08-05

مهمان بيداري در گفتگوي ويژهي اين ماه شخصيت ادب دوست است. فردي که با غرور ادبيات پارسي زيست دارد. فردي که مي نويسد و فرياد ميزند، درد تو و من نه بلکه درد تمام ملت را با حنجرهي درد منداش چنان ميسرايد که هر مخاطبي ادب دوست را به خود جذب خواهد کرد. در اين گفتوگو بيشتر افکار وي را نسبت به گزينههاي بيان شده تبارز داده ايم، اما در ابتداي سخن او در بارهي خودش کوتاه و چنين مينويسد!

بهير ناصري کيست ؟ اين گرد خاک و مشت گِلِ گل دوست، احمد بهير ناصري کودک کابلي زاده سال 1371 آفتابي دريک خانواده ساده و متوسط ديده به هستي گشوده است. من تا سال 1391 خورشيدي با تحمل چالش ها، افت و خيزها زمانه را بدين سو آوردم و درين زمان، آموزش ابتدايي، متوسط، ليسه و دانشگاه را به فرجام رساندم. افزون برممارست هاي دوران آموزش و مشارکت درکاروان نوجوانان و جوانان، گرم و سردهاي زندگي را با همان زيبايي و در بسياري از زمينهها، باکوتاهي در سرزمين جان خويش تجربه کردم. بيشترينه رابطه ام با اقليم وعوالم هنر حوزه شعر، خوانش کتاب و آموزش چاشني هاي ادبيات زبان پارسي بوده است. پس از پايان تکاپو در آموزش به آموزگاري پرداختم و هنوز اندر آن باب، مطاع اندک يافتههايم را به بازار مشتريان نو بيدار در جماعت جوانان اين روزگار، بازرگاني مي کنم. در نزد من معاني و مباني برخي واژهها، هم راست و هم نادرست ترجماني ميشوند، پاسخ هاي من براي پرسش هاي شما درباب کلمات و معنا برداري آنان مثلا در نمونه هاي زير مي تواند بازتاب بيابد: اگر از من پرسيده ايد  که، پاسخ دهيد، ديد و دريافت خود را در برابر اين واژهها چنين بيان ميکنم.

شعر- همه اهالي دهکده شعر دوستان من اند.

 شاعر- شاعران که با انديشه و شناخت طبعيت شعر را به زيبايي مي سرايند .

مطالعه- هر چه بدست آيد و مارا از جان تازه بدارد.

کتاب- کم و بيش جديد و قديم و خوب و خوبتر.

 لباس- تن پوش که قناعت آفرين باشد (چشم پوشيدن لباس پوشيدن است.)

سياست- سياست علمي.

اقتصاد- مردمي شدن، انديشه و خلاق .

تفکر- ژرف آقاي ناصري!

شما خيلي با سليقه به نظر مي رسيد هم از نگاه چيدن کلمات پهلوي هم و هم از نگاه ظاهري، پس از ديد شما

فيشن- به قدر لازم.

زيورات- به زيور ها بيارايند مردم خوب رويان را - تو سمين تن چنان خوبي که زيور ها بيارايي

رنگ دلخوا- يکرنگي و آسماني.

غذاي دلخوا- ميسر شدني.

کشور دلخوا- کشور دلها.

فلم دلخوا- مارمولک تا Pk

اشعار شما را خواندم همهاش از عشق فغان مي کنيد پس ؛

عشق- با يک رباعي از خودم پاسخ ميدهم:

از عشق هرآنچه مي رسد شيرين است

با عشق شرافت دلم تامين است

دورم بکند ز کيش و دينم هوس ات

هر کس که نکرده عاشقي بي دين است

عاشق- سوخته جان عالم دوستي .

معشوق- عالم سوخته جان خواهي.

سخن از بزرگان را بگوييد که بار بار خوانديد و هر بار با خواندن آن انرژي مي گيريد.( چون انديشيدن دشوار است، همه حکم مي کنند. کارل يونگ ) و (ظرفيت باش نه ضرورت . بيژنپور).

ظاهرًا اعتماد به نفس بالاي داريد، پس اعتماد به نفس يعني؟ آميزه از عشق جهان باوري و ماية الهي است.

جرأت- اعتماد به خود و احترام به اخلاق.

موفقيعت- پيامد تلاش و تکرار پيامد.

قانون- در افغانستان شکستني.

هنر- دور از نظر ها.

رسانه - نرسيدن و نرساندن.

ژورناليست- زور ندانست.

ليبراليست- پنهان داري.

مارکسيست- آن بيچاره مُرده است.

انارشيست- در اين ايام به مصلح ميگويند.

اگر سخني داريد بگوييد که بنده فراموش کرده باشم. يعني اگر قرار باشد سوال از خود بپرسم چي خواهد بود؟ بلي!

زندگي چيست؟ و جوابم را با شعر از ژاله اصفحاني مي دهم . (زندگي صحنه يکتايي هنرمندي ماست هر کسي نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پيوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد) .


مژگان افغانیار

دانشگاه رنا ©